❤️???????? وقتی به تن تنهایی ام در دنج ترین نقطه ی شب دست میکشی نامت در دهانم آب می شود و وقتی به عشق لبخند میزنی درست اندازه ی خوشبختی منی قدری پیش تر بیا تا فتح من یک نگاه باقیست دروغ چرا بگذار راستش را بگویم راستش را بخواهی وقتی نگاهت میکنم قلبم تندتر میزند انگار از قفسه سینه ام میخواهد بیرون بیاید اصلا بگذار کمی راست تر بگویم من دلم تو را میخواهد تمام تو را همه تو را هر شب من و مهتاب با بوسه بدرقه ات می کنیم تا خواب بخواب ای شُکوه هر شعر و شیدایی بخواب ای دلیل آفتاب و هر روشنایی بخواب که فردا زندگی با چرخشِ چشمان تو آغاز خواهد شد کاش شبی بیاید که با هم ستاره بِشماریم جایِ غم آرامش موج بزند بین مان دور شود دلتنگی از دلِ مان دوستت دارم دوستت دارم وپنهان کردن احساس پشت واژه های شعر آسان نیست آنچه که پنهان می ماند تنهایی ست که آن هم در نیمه شبی آشکار می شود دوستت دارم و رویای بوسه ای را می بینم که تو در آن پیش قدم هستی ????❤️????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|