سرحال خودت رو نشون دادی این کت وجلیقه هم بهت میومد ای جانم از چشم بد 

دور باشی عزیزم واست اسپند دود کردم و صدقه گذاشتم کنار 

الهی چقدر امشب ای چهار تااقایون خوشمزه و با نمک بودن 

الهی چه آرزوی با مزه ای چقدر تلاش کردن اگه زمان شاه 

الان بود اینا چقدر پیشرفت میکردن و به آرزوشون میرسیدن 

اینهمه هنرپیشه که زمان قدیم بازی میکردن تحصیلات نداشتن 

ولی زرنگ و کار بلد بودن چقدر آدم را یاد فیلمهای قدیمی انداختن 

چقدر خندیدم از دستشون چه کارا میکردن چقدر شور و هیجان 

داشتن و با چه عشقی صحبت میکردن ولی چرا از آرزوشون پشیمون 

شدن واسش تلاش کردن و الان حالشون خوبه درسته در آمدی نتونستن 

در بیارن و خیلی از زندگیشون عقب موندن ولی شاید اگر دنبال 

آرزوشون هم نمی رفتن هم یک عمر با این حسرت زندگی میکردن الان 

هم دیر نیست امیدوارم امسال بهترین اتفاق واسشون بیفته انقدر هیجان و 

شور و عشق در نگاهشون موج میزد که شاید یک کارگردان و بازیگر موفق 

سینما اینطوری نیست الان افراد متخصص و کاربلد بیست در صد هستن 

که در سینما کار می کنند و واقعا جایگاه و شایستگی دارن و موفقیت 

برازنده شان است من عاشق اون لحظه ای بودم که واست شعر خوندن 

تو هم می گفتی به به  ای جانم تیزرشون که برایت خوند چقدر با نمک بود 

و تو می خندیدی خیلی وقت بود از این خنده های خوشگل نکرده بودی 

راستی که کار خوبی که بهشون پول دادید و دوربین و چفدر برق تو نگاهشون موج میزد از خوشحالی چقدر خوشمزه برنامه تموم شد بلند شدن

تو رو ببوسند چقدر ذوق داشتن غیر قابل وصف بودن  چقدر حالم خوبه وقتی تو می خندی چقدر حرص خوردم وقتی فهمیدم 

که اومدی روابط عمومی که با مردم صحبت کنی و من نمی تونم باهات 

صحبت کنم چون وقتی زنگ بزنی فقط در مورد برنامه باید نظر داد و

نمیشه در مورد چیزی دیگر صحبت کرد شاید واست بد بشه و من نمی خواهم 

با دوست داشتنم به کارت لطمه وارد کنم ولی امشب اشکم خیلی در اومد 

خیلی درد داره که نتونی اونی دوستش داری باهاش حتی صحبت کنی 

گاهی میام تو تلگرام صفحه ای که واسه برنامه هست رو نگاه می کنم 

که چه وقت آنلاین میشی نمی دونم خودتی یا یکی دیگه هست ولی خودت 

رو احساس می کنم شاید خیلی چرت و پرت و دیوونگی صحبت کردم 

امیدوارم تو رو رنجیده خاطر نکنم شاید خیلی خودخواه شدم نمیدونم 

راستی دیشب خونه ما قرآن دوره مردانه بود35 نفری اومده بودن 

چقدر خوبه وقتی قرآن خونده میشه در خونه حس و حال عجیبی 

پیدا میکنی جای تو خیلی خالی بود موقع بستنی خوردن خیلی 

یادت کردم که تو چقدر بستنی دوست داری و همچنین موقع 

قرآن هم دعا کردم قرآن نگهدار وحافظ ات باشد و چشم حسد و بد 

دور باشی و بهت خدا آرامش بدهد الهی آمین راستی بهت نگفتم 

یک شنبه انتخاب رشته کردم واسه ارشد فقط دو تا شهر رو زدم 

یکی نیشابور پژوهش هنر زدم و مشهد هم هنر اسلامی زدم هنوز 

واسه آزاد نمی تونم انتخاب رشته کنم چون هنوز نیومده وای خدا کنه 

قبول بشم شوهر و خواهرم هم قبول شد و انتخاب رشته کردند 

ولی ایشون شهر های زیادی داشتن ولی هنر شهرهای محدودی 

داره وای دعا کن قبول بشم بروم بخوابم که باید صبح زودتر برم پول 

بیمه ام که متعلق هنرمندان هست پرداخت کنم هر سه ماه یکبار باید 

دویست  و خورده ای پرداخت کنم تا الان پنج سال پرداخت کردم معلوم 

نیست بیست و پنج سال باشه یا پانزده سال دیگه باید پرداخت کنم که بعدا 

حقوق بگیر کنند ماهی یکبار هم میان بازدید می کنند که ببینند در زمینه 

رشته ام  کار می کنم یا نه خیلی سفت و سخت می گیرن فقط منتظرن 

بیمه یک نفر رو باطل کنند چند روز پیش هم یک خانمی از اداره صنایع 

دستی اومد و گفت میخواهیم بررسی کنیم ببینیم چه کسانی کار های خوب 

دارن و تقدیر نامه و گواهی شرکت زیاد دارند میخواهیم ایناییکه کارشون خوبه 

هر توریستی که داخل ایران کارم رو  معرفی می کنند وهر بخش صنایع 

دستی یک نفر انتخاب کنند خانمه از کارهام خوشش اومد و تقدیر نامه و گواهی شرکت 

هم انقدر خوب و کافی بود که تاکید کرد من رفتم بخوابم روز خوبی رو عزیزم شروع کنی 

سر حال و با نشاط و با موفقیت 

ه