.....................



سلام احسان جونم خوبی صبحت قشنگ عزیز دلم دوستت دارم با کلی آرزوهای قشنگ


حال مرا نپرس
امشب شبترین شبهاے منست
ڪه میان تڪثیرچشمانت
خیالم پر مے ڪشد
و زمین
عاشقانه هایش را گم مے ڪند
وتو محو و محو تر مے شوی
اما اینجا در خیالم
همه چیز جور دیگریست
و شب آنقدرها هم شب نیست
دلبــرجانم
شاید هیچ وقت بِهت نگم که
تو تنها داراییِ با ارزشِ منــی تو این هیاهوی زندگی خیال بودنت برام آرامش محضه شاید هیچ وقت بِهت نگم امّا انقد دوستِت دارم که برای داشتنت
از همه دنیا دست میکشم زندگیــم کاش بدونیِ
عشقت تَنها دلیلِ زندگیمه
من بدونِ تو هیچ وقت نتونستم هیچ وقت‌ نمیتونم تا ابدو یک روز عاشقتم
میدونی چقدر دوستت دارم راستش خودمم نمیدونم چون تا میام حسابش کنم ثانیه ها میگذرن و حسم بیشتر میشه، ولی میدونم انقدری دوستت دارم که دلم میخواد پلک نزدنو یاد بگیرم که وقتی زل میزنم تو چشمات حتی یک صدم ثانیه رو هم هدر ندم انقدر دوستت دارم که حتی اگه قلبمو بگیری تو دستات و بشکونیش دستاتو باز میکنم و تیکه های قلبمو آروم آروم ازشون جدا می کنم که مبادا تیکه های شکستم دستاتو زخمی کنن بهت گفتم هرثانیه حسم بیشتر میشه ببین حتی وقتی داری اینو میخونی بیشتر از وقتی که نوشتمش دوستت دارم
اونقدر دوسـتتدارم
ڪه پـروانه‌ها
گیج می‌شن گـلها
تعجب می‌ڪنن و
بـارون دلش آب مے افته
اخه دنیاے منی
انگار تو هر روز زیباتر می شوی
و من هر روز عاشق تر انگار تمام شعرها و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند
تمام شعرهايم
بهانه ايي است
براي آمدنت
نميشنوي سوز صداي شعرهايم را
در وصف دوست داشتنت همین چند جمله
شاملو کفایت میکنه
مرگم باد
اگر دمی کوتاه آیم از تکرار این پیش پا افتاده ترین سخن که دوستت دارم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 6

و ساعت 6:23 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی سالها تو رو از امام رضا خواستم نمی دونم تقدیر چی رقم میخورد عاشقانه دوستت دارم

????☘️
شب بہ شب
دلتنڪَ‌تر می‌شوم
بدون آنڪہ بہ یاد بیاورم چرا 
مگر قرار نبود فراموشم شوی
پس چرا هنوز هم هر شب
دلم برایت دلتنگ می‌شوم باور ڪن مقصر من نیستم این تویی که در سرم بی‌نهایت پُر رنگی 
شب هابیشتر دوسـتت دارم
چون وقتـی
چشم هایم را می بندم
بیشتر در خیالم راه می روی
خیال
بودنــت آرامشے ست
که تزریــق مے شود
درون رگ هــایم
با حس نفس هــایت
تکثیــر مے شود درون من
مبتــلاے تو شده ام
اے دلیل هر تپــش قلبمی
کاش میتونستم محکم بغلت کنم و
همه دردات غصه هات حال بدیات مشکلاتت رو
از روحت بیرون بکشم بریزم تو خودم
بجای تو من درد بکشم بجای تو من غصه بخورم بجای تو من حالم بد باشه بجای تو من مشکلات رو به دوش بکشم
اصن همه ناراحتیات واسه من
من از اون دختر معمولیام که دلبري بلد نیست
ولي روت حساس میشه ????????????
دلش نمیخواد کسي جز خودش خوبیاتو بیینه
دورت بگرده
هموني که از همه دختراي دورت متنفره
و میخواد فقط واسه خودش باشي
من از اون دختر معمولیام که دلبری بلد نیست
ولي تو دوست داشتن کم نمیزاره برات
میخواد تو دردات کنارت باشه
کمکت کنه و غصه هاتو بزاره گوشه دل خودشو
حال خوبتو ببینه من از اون دختر معمولیام که دلبری بلد نیست
ولي وقتي باهاش سردي
غرق میشه تو اشکاش
و دلش میخواد داد بزنه چقدر دوست داره و نباشی دلتنگت میشه
اما ترس نداشتنت میبنده دهنشو
من از اون دختر معمولیام که دلبري بلد نیست
ولي میمیره برات
فرانسویا به کسی دوسش دارن
میگن ma vie یعنی زندگی‌ من، کسی که زندگی بخشه، امید بخشه همینقدر کوتاه و جان بخش



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 6

و ساعت 6:14 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم


ٱنقَدر از تُ مینویسَم
تاگوشِ‌هَمه‌ِشَهر
از ؏ـاٰشِقاٰنهِ‌هایَم پُربشود
؏ِـشـــــقِ ♡
طُ را بِه کُل‌عالَم‌جاٰرمیزَنَم
طُ‌فَقَط
حُرمَتِ‌دوستَت‌دارَم‌هاٰیَم‌راٰ
نِگــــــــه‌ِداٰر
وَ ؏ــِشْق
چِقَدرمۍتَوانَدوَسیع‌باشَد
که‌ِتَنھاباآمدَن‌یِک‌نَفر
تَمام‌ِقَلبَت‌ْراپٌرکٌند
جورۍکه‌ِدیگرجاٰیۍبراٰۍکَسۍنَمانَد
وچہ‌ِخوشبَخت‌ْاَستْ آن‌کَسۍکهِ،
هَم‌خٌوددَرقَلب‌ مَعشوق‌استْ
وَهَم‌ مَعشوق‌ دَرقَلب‌او
هر شب در خواب راه میروم
تا به آغوش تو برسم
میبینی
من مسیر دوست داشتنت را
حتی با چشم های بسته هم
از برم
و خیالت آرامشے ست
که تزریــق مے شود
درون رگ هــایم
با حس نفس هــایت
تکثیــر مے شود درون من
مبتــلاے تو شده ام
اے دلیل هر تپــش قلب من
من فکر می کردم
بدون دیدن تو خواهم مرد
اما
وقتی که
غرق خیــــال تو شدم
فهمیدم
انتظارت
مثل خودت دوست داشتنی است
فاصله ها هرگز مانعی برای دوست داشتن برای عشق نیستند درست اما اگر من اینجا گریه کنم آیا در دور دست ها گونه های تو خیس خواهند شد
دوست داشتم
كنارم باشي
در آغوشم باشي
در وسطِ قلبم باشي
ولي يادم نبود
قبل از همهء اينها
 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌فقط
يك جمله
به تو بڪَويم تو قشنڪَترين
و زيباترين فڪر منى
عشق ‌بى‌پايان‌ سر‌ و‌ ته‌ ندارد
فڪرش بودن است
و دوست داشتن و ماندن
 حالا
 تو اسمش را
هر چه مى خواهى بڪَذار
تُ بايد در تقديرم باشي
دلم را
بر می دارم
سَرِ قراری می آیم
که باهم نداشتیم
شاید آمدنت اتفاق افتاد
عشق را دست کم نگیر



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 23 / 6

و ساعت 10:56 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی چقدر تو رو از امام رضا خواستم عشقمون دو طرفه بودو میامدی حرف میزدیم


یه نفر باید باشه که وقتی از خیلی چیزا دلت میشکنه از داشتنش خوشحال باشی و تو سختی ها تنهات نزاره باهات گریه کنه و نزاره تنهایی تو اشکات غرق بشی دستت رو بگیره و بهت بگه ناراحت نباش
یه نفر که فقط زمانی که حالت خوب باشه تو را نخواد
خلاصه یکی بودنش از همه برات ارزشمندتر باشه????
من اون کسی رو میخوام که
یه روز باهاش برم یه‌جای لاکچری
یه روز باهاش برم ساندویچی کوچه خیابون
یه روز بشینیم واسه هم کتاب بخونیم
تو خیابون آخر شب بلند بلند بخندیم
یه روز باهم انقدر عکس بگیریم که حافظه گوشیمون پر شه
جفتمون همو خیلی دوست داشته باشیم و از موندن پیش هم مطمئن باشیم
یه موزیکو ۲ تایی بلند بلند بخونیم
باهم دعوا کنیم سر هم داد بزنیم ولی آخرش همو بغل کنیم
بهم کمک کنیم تا به آرزوهامون برسیم
اشتباهات کوچیک همو ببخشیم
هم دیگه رو تنبیه بکنیم اما عوض نه
تو اینقدر زیبایی به چشمم که نمیتونم توصیفت کنم ولی:
تو دلیل آرامش روح و روانمی
تو دلیل نفس کشیدنی
تو دلیل لبخند رو لبامی
تو دلیل خل چل بودنمی
تو دلیل زندگی شاد و رنگارنگمی
تو دلیل زندگی کردن منی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 23 / 6

و ساعت 11:6 قبل از ظهر


سلام احسان جونی خوبی عزیز دلم مواظب خودت باش

خیال آغوشت آتشـڪَاهِ
نفـس هاے من اسـت وقتی کـه در میانِ هر دم و بازدم ناقوسِ قلبم را به صدا در می آورد و وردِ ضربانم را در معبدی به قدمتِ لبهایت سرخ تر به بوسه‌ها پیوند می زند
یادت باشہ من تا ابَد عاشقت مۍمونم مهم نیست بقیہ چۍ بگن
فقط تو باورم داشتہ باشه چون جایگاهۍ تو قلبم دارۍ کہ هیچ کس نمیتونہ پرش کنہ و
هیچ چیزۍ نمیتونہ جایگزینش بشہ
تو براۍ من همون دلیلۍ هستۍ کہ بخاطرش لبخند بہ لبم میاد و خوشحالم میکنه
تو به اندازه نور ماه قشنگی تو به اندازه چارخونه های پاییز قشنگی تو به اندازه برف آذر ماه قشنگی تو به اندازه خش خش برگ ها توی خیابون قشنگی تو به اندازه کتاب نو قشنگی تو به اندازه قهوه داغ قشنگی تو به اندازه بوسه های یواشکی قشنگی تو انقد قشنگی که نمیتونم دیگه حتی توصیفت کنم دلبر
تو‌دقیقا‌همون‌چیزےٖ‌هستۍ‌ڪه باعث‌ميشہ‌من‌احساس‌ڪنم‌زندہ‌ام
انڪًار‌تو‌وجودم‌نفس‌ميڪشۍ‌و‌من
با‌هر‌نَفست‌بیشتر‌متوجہ‌حضورت‌ميشم
وقتے‌ميڪًم‌قلب‌منے‌یعنۍ تو همینجا‌زندڪًۍ‌ميڪن همینجا‌بین‌پوست‌و‌استخون‌من
‌‌‌‌‌شَب ها عجیب با خیال تُو هم
آغوش می شوم آنقدر که
بوسیدنَت تمامی ندارد
هر شَب
از سَقف‌خیالم تو♡می‌چکی
و این‌عاشقانه‌ترین‌بارش‌دُنیاست
اما فقط غرق چشمان تو شدم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 21 / 6

و ساعت 10:53 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم چقدر واسه آقای یراحی دعا کردم آزاد شوند به جونی اش خدا رحم کند


همه چیز از یک نگاه اول و از یک دوست داشتنِ
خیلی ساده شروع شد
من گفتم دوستت دارم
و من تا عشق تا بینهایت 
تا خودِ خدا پرواز کردم ????
شبیه آخرین‌ بازمونده‌‌یِ
از‌ دوست‌داشتنی‌هایِ‌ دنیا
تو‌ تکه‌ای‌ از‌ وجودِ‌ منی
دلچسب‌ترین‌ اتفاقِ‌ زندگیم
اگه بخوام روت یه اسم بزارم تو قشنگترین
حسی بود که توی قلبم تپیدن گرفتی
یجوری قلقلک دادی ته دلمو که تا به حال
نداشتمش مثل ته نشین شدن ستاره‌ها توی
قلب و خیس خوردن بنفشه‌ها زیر زبونم توی
وجودم شکل گرفت و روز به روز بزرگتر شد
با هر نگاه جوونه زد و شکوفه داد
گفتم دوست دارم و ریشه‌های هر کدوم قد یه آدم شد
خواستم بهت بگم من انقدردوست دارم که حاضرم تو همیشه خوشحال تر از من باشی
من انقدر تو رو دوست دارم که میخوام همیشه همه چیزای خوب مال تو باشه
من انقدر تو رو دوست دارم که دوست دارم همیشه تو بیشتر از من بخندی
من انقدر تو رو دوست دارم که میخوام حتی اگه من ناراحت باشم تو به جاش خوشحال باشی
من انقدر تو رو دوست دارم که آرزو میکنم همیشه واسه تو همه چی راحت باشه حتی اگر من سختی بکشم
خواستم بهت بگم که بدونی من تو رو حتی از خودمم بیشتر دوست دارم باقی عمر من دوستت دارم دیوانه وار واقعی عمیق
اندازه‌ کهکشان‌ راه‌ شیری‌
همونقدر بی‌انتها دوستت دارم ????
میخوام روت بنویسم صاحب داره
تا بقیه بهت نگاه نکنن ????
آقای نزار قبانی چقد قشنگ یکی از دغدغه هامونو گفتی :
بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم
مبادا خسته شوی و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 6

و ساعت 11:12 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دل فدات بشم کاشکی آقای یراحی زودتر آزاد شوند کاشکی این آهنگ نمی خوندند

????????☘️????
مخاطب قلبم شب‌ها من را ڪہ در آغوش می‌ڪشی انگار خدا تمام شهر را
بہ سڪوت دعوت می‌ڪند
تا صدایِ دوستَت دارم‌های من را در زیر گوشِ تُو بشنوند
می‌نویسـم تو را
واژه‌بِه‌واژِه می‌ٖخـوانـَم تُوࢪا
دیـوان‌بِه دیــوان می‌ٖنویسٖی‌اَم ذٌوب می‌ٖشَـَوم مـی‌خوانَمـَت آتـَـــش می‌گـیࢪَم
وَاین‌یَعـنی تَعــٰادل
یَعنـی تُــ∞ـو
یـَعنی ؏ـِــشق
‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎ پيش تو آسمان كوچک
و ماه بس عظيم است
يک شب  تو  را داشتن افسانه ى
ليلى و مجنون است
ترانه ىِ خوشى از دل كرانه تا كرانه
شنيدم
بخوان و بنويس  شعرى از عشق
كه به دفتر غزلم هر چه دارم نامِ توست
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت میمانم????
به حدی دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯﯼ
ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪﺕ
دلتنگم
و سكوت زبان دلتنگيست
عشق من به تو مدت هاست
امتحانش را پس داده
عشقی که هر روز که می گذرد قوی تر شده و عمق بیشتری پیدا می کند
تو سر آغاز این عشقی و با لبخندهایت
هر روز باغچه عشقم را آبیاری می کنی
دوستت دارم
????????☘️????




:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 19 / 6

و ساعت 10:17 بعد از ظهر


????????
با من حرف بزن
من تنها تنهایی هستم
که جز تو
کسی‌ نمی تواند شریک تنهاییم باشد
با من حرف بزن
که من تنها صدایی هستم
که بی‌ تو در سکوت خود خیره می‌‌شوم
با من حرف بزن
که روزگارم نه که نمی گذرد
که تمام دنیای من بی‌ تو جمعه می‌‌گذرد
ﻋﺎﺷﻘﺎنه ﺑﺎ ﻣﻦ باش‌عشق ﻓﻘﻂ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻑ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﺎﺷﻖ که ﺑﺎشی حتی ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎشم‌ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﺎنه ﺑﺎ منی ﻋﺸﻖ یعنی من ﻭ تو ﻣﺎﻭﺭﺍی ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺎصله‌ها
در این برهوت تنهایی
زیر آوار بی قراری ها
و در تنگنای شب های بی پایان
دلم واژه ایی از جنس تُ
را می‌خواهد
سر بربالش بی‌تاروپود رویاهایم بگذاری و
آرام کنی این دلواپسی های مطلق را
و قسم به پاییزی که در راه است و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها در حال افتادن قسم به بوسه های آخر و به باران های گاه و بی گاه و به آغوش های خالی قسم به عشق که من پاییز به پاییز باران به باران آغوش به آغوش دل تنگ توام
وخیال تو ..
شیرین بهانه بود
فرهاد تیشه میزد تا صدای مردمانی را نشنود
که میگفتند
دوستت ندارد
الان همون جام که جناب سعدی میگه
دل نهادم به صبوری
که جز این چاره ندارم
دردیست به جانم
ولی نیست طبیبی
پنهان شده در خنده من
بغض عجیبی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 18 / 6

و ساعت 11:54 بعد از ظهر


????????????
در میانِ شلوغی های ذهنم جای یک دوستت دارم
از زبانِ تو
چقدر خالی ست
من بيماري جديدي گرفته‌ام
چيزي شبيه
دلتنگی
دائم
تو برای من قشنگی همونقدر که جنگل با درختاش قشنگه همونقدر که دریا با موجاش قشنگه همونقدر که روز با خورشیدش قشنگه همونقدر که شب با ماهش قشنگه همونقدر که این دنیا با تو قشنگه تو برای من قشنگی مثل
یه آغوش بعد یه کابوس ترسناک
به قول ِاحمدشاملو :
و چشمانت راز ِآتش است
و عشقت پیروزی‌ ِآدمی‌ست هنگامی
که به جنگ ِتقدیر بشتابد
و آغوشت اندک جایی برای ِزیستن اندک جایی برای ِمُردن و گریز از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکی ِآسمان را متهم میکند
کاش عاشق شدن همینقدر که نیما
میگه ساده و رویایی و قشنگ بود :
به تو که می‌رسم مکث می‌کنم
انگار در زیبایی‌ات چیزی جا گذاشته‌ام
مثلا در صدایت آرامش
یا در چشم‌هایت زندگی

????در شهر ؏شـق
؏شق ڪَدایی نمی ڪنند????
????این ڪَنج را به قیمٺ
????جان می خرند و بس



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 18 / 6

و ساعت 11:52 بعد از ظهر



دلشوره هر شب من
فقط به خاطر توست
بعضی از آدم ها هستند
که با لحظه ای بودنشان
یک عمر دلشوره ی
نبودنشان را داری
شب میتواند خلاصه ای باشد
از خنده هایت تو بخند
جهان بهانه ای میشود
برای دوست داشتنت
تو برای‌همیشه بارانی‌بپوش
من تا همیشه باران میشوم
میبارم
به لحظه‌هایت
تو بغض کن من اشک می شوم
تو بخند من شوق می شوم
تو ببین،
من از نگاهت مست می شوم
بیا منصف باشیم
تو برایم تب کن
من برایت میمیرم
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم
و قاب عکس تو را می آویزم
من با ذره ذره قلبم
با هر دم و بازدمم دوستت دارم
میدانم که این دوست داشتنم
باز هم در قبال تو چقدر کم است
و اینجاست که نام تو را احسَن الخالِقین می‌نامم
تُ مـاه بـاش
بـر چشـمانـم بتــاب
مـن شــب می شـوم
تُ را در آغوش می کش
بِهشت انتهایِ
خیال آغوشِ تُوست
کِ مرا غَرقِ زیباییِ
وجودت کرده
میدانستم رویا بود
من و تُ
بعید بود آن همه خوشبختی
حتی در تصور خدا هم نبود
حق داشت که برآورده نکرد
تا⟅ بی‌نَهــ∞ــٰایَت‌ ⟆
می‌خواهَمَت‌ آرامِشِ‌‌قَلبِ‌بی‌قَرارَم
یِ عمر به فکرتم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 18 / 6

و ساعت 11:51 بعد از ظهر



هر شب
چه زیبا باران یادت
مے بارد بر شب بوهاے عاشقِ قلبم رایحه ے خیالت
دوباره مے پیچد
در حوالے شبانه هاے دلتنگے من لمس حضورت
آسمان شبهاے تارم
را روشن مے ڪند
و درخشان مے شود
برڪه ے قلبم
با تابش زلالِ مهتاب چشمانت
من و مهتاب با بوسه
بدرقه ات مے ڪنیم تا خواب
بخواب اے
شُڪوه هر شعر و شیدایے
بخواب اے
دلیل آفتاب و هر روشنایے
بخواب ڪه فردا زندگی
با چرخشِ چشمان تو
آغاز خواهد شد
خیال بودنت مثل ترکیب نون داغ و هندونه و پنیر مثل نمک روی گوجه سبز گاز زده مثل دونه های برف روی آلبالوهای وصل به شاخه مثل آهنگی که هروقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه مثل میوه های خوشمزه تابستون مثل شب بیداری از ذوق مسافرت فردا مثل هیجان اولین قرار با یه آدم مهم مثل قشنگی لباسای رنگی رنگی مثل یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون بودنت همینقدر دلنشین و قشنگ



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 15 / 6

و ساعت 10:44 بعد از ظهر



در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأمل‌برانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد
دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد که تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از دریا گذشت و به معشوق رسید همین که معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسی چرا این چنین خالی در چهره خود داری معشوقه او گفت این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده‌ای جوان عاشق گفت خیر من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم لحظه‌ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است معشوقه او گفت این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره‌ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی جوان عاشق می‌گوید خیر من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم لحظه‌ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید چه بر سر دندان پیشین تو آمده گویی شکسته است
معشوقه جواب می‌دهد شکستگی دندان پیشین من در اتفاقی در دوران کودکی‌ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمی‌دانم چرا متوجه نشده بودی جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می‌دهد آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه‌اش می‌بیند و بازگو می‌کند و معشوقه نیز همان جواب‌ها را می‌گوید به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر می‌رسانند و مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می‌کند تا از مسیر دریا باز گردد معشوقه‌اش می‌گوید این بار باز نگرد دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است جوان عاشق با لبخندی می‌گوید دریا از این خروشان‌تر بوده و من آمده‌ام این تلاطم‌ها نمی‌تواند مانع من شود
معشوقه‌اش می‌گوید آن زمان که دریا طوفانی بود و می‌آمدی عاشق بودی و این عشق نمی‌گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد اما دیشب بخاطر هوس آمدی به همین خاطر تمام بدی‌ها و ایرادات من را دیدی از تو درخواست می‌کنم برنگردی زیرا در دریا غرق می‌شوی جوان عاشق قبول نمی‌کند و باز می‌گردد و در دریا غرق می‌شود

مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می‌پردازد؛ مولانا می‌گوید تمام زندگی شما مانند این داستان است. زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل می‌دهد. اگر نگاهتان‌، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه می‌بینید. اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی می‌بینید. دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید. دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفی‌تان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید. اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدی‌ها را خواهید دید و خوبی‌ها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدی‌ها را می‌توانید به خوبی تبدیل کنید..

 

 

"مولانا"

 

????عشق را بیمعرفت  معنا مکن 

زر نداری مشت خود را وا مکن✨

 

????گر نداری دانش ترکیب رنگ 

بین گلها زشت یا زیبا مکن

 

خوب دیدن  شرط انسان بودن است 

عیب را در این و آن  پیدا مکن✨

 

????دل شود روشن  زشمع اعتراف 

با کس ار بد کرده ای  حاشا مکن✨

 

????ای که از لرزیدن دل  آگهی 

هیچ کس را  هیچ جا رسوا مکن ✨

 

????زر بدست طفل دادن  ابلهیست 

اشک را  نذر غم دنیا مکن✨

 

????پیرو خورشید  یا آئینه باش 

هرچه عریان دیده ای افشا مکن .



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 6

و ساعت 5:54 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم چقدر لحظه سختیه برای آقای یراحی نتونی کاری کنی دوست چندین ساله ات


محشری امشب به یادت
کنج خلوت داشتم
یک زمین هفت آسمان
چشمان حسرت داشتم
قدِ دریای خزر
دلتنگ بودم نیمه شب
شکلِ تهران شلوغ و
حس غربت داشتم
امشب را
در سرزمین رویاهایمان دستانت
را در دستانم بگذار
سجاده ام رادر زلال چشمانت
گسترده ام
میخواهم با آن‌ها برای آیه های عشق
تفسیری جدیدی در شعرهایم
بنویسم
ای غزلخوان سرزمین دلتنگی
ادامه دار میشوی در من در شعر
در آهنگ های هر شبه
ادامه دار میشوی در هزار خیابان
هزار کافه
هزار عکس یک شهر دارد تو را ادامه میدهد
دوستت دارم
مثل تشنه كه عبادت آب را
مثل ماه كه بركه ى باران را
مثل كوه كه استعاره ى دريا را
دوستت دارم
پزشڪ برای حال دلم
تجویز کرده تو را
هر یڪ ثانیه
یڪ قاشق عشق
عشق
هميشه بوسيدن نيست
گاهي
بوييدنِ هواییست
كه جا مانده
میدانی جان دلم خیلی ها میگویند عشق شهریار حسابی ناب بود میگویند ای کاش کسی شبیه شهریار ما را میخواست ولی من ترجیح میدهم عشقمان شبیه شاملو باشد تو بخواهی،من هم بخواهم شهریار یک عمر، تنها و یک تنه خواست من این عشق را نمیخواهم اما به تو قول میدهم تو احمد باشی بیدرنگ، یک عمر آیدا خواهم شد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 6

و ساعت 5:52 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی آقای یراحی ۷روز بازداشت. و ۱۴۹۵ ممنوع الکاری چقدر دردناکه تو هم روزای سختیست


دلتنگم
و خیالِ تو
پونه‌ای خشک است
در دستانم
که هرچه بیشتر
خُردش می‌کنم
عطرش بیشتر زندگی را بر می‌دارد
تو خیلی چیزارو نمیدونی تو نمیدونی چقدر یواشکی نگات کردم
تو نمیدونی حتی چقدر اخلاقای بدت واسم رنج آور و دردناک بودن
تو نمیدونی چقدر به داشتنت افتخار کردم
تو نمیدونی چقدر شبا قبل خواب بهت فکر کردم
تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی نگرانت میشدم
تو نمیدونی چقدر دوست داشتنت تو قلبم ریشه کرده
تونمیدونی چقدر عزیزترینی برام
میڪًم دلبر
جانانَم از مَن نَپرس
که چِقدر دوستت دارم
اینجا در قلبِ مَن
حَد و مَرزی برای حضورِ تو نیست
خواستَنت تَمام شُدنی نیست
عشق من تو هر لحظه
خواستَنی تر میشَوی
تو تِکرار نمیشَوی
این مَنم که وابَسته تَر میشَوم
زندگیم بِمان برایَم تا ابد
براے عاشقی ڪردن
شبی تب دار میخواهم
درون دفتر شعرم
تو را هر بار میخواهم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 12 / 6

و ساعت 7:50 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی مواظب خودت باش ای وای چقدر نگران آقای یراحی هستم کاشکی نمیذاشتی بخونند


دوست داشتنِ تو
همان آهنڪی‌ است
کہ نوڪ زبانم است اما بہ یاد نمی‌آورم
دوست داشتن ات
آخرین داشته آدمی‌ست
پنجره را باز بگذارید ما چیزی برای پنهان کردن نداریم
و من دلم هيچ نمى خواهد فقط يك كلمه يك پيام اصلا يك نقطه كه فقط از طرف تو باشد
چون همه چیز کنار تو لطیف است
پونه‎های لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری
صدایت
شب آرامی ست
که جنگل را در بر می گیرد
و شعله های آتش عشق را در
در من شعله ور می کند
شَب به شَب
واژه به واژه
عِشق وَرزیدم تو را
امشب
اما تا سحر
دیوانِ شِعرت می کنم
و هر شب در خواب راه میروم
تا به آغوش تُ برسم میبینی
من مسیر دوست داشتنت را
حتی با چشم های بسته هم
از برم
چه شب های درازی
شد و اشک در هاون کوبیدم و نخوابیدنم را
به پایِ قدم های نیامده ات بگذار
و خط عمیق پیشانی ام را
به حساب سرنوشت دروغ نیست دخترها همیشه
در ساعت عاشق شدنشان مرده اند
حــضــرتــِ‌مــعــشــوقــ
چــه‌دلــبــࢪانــهِ
مــخــدرمــیــشــَویــ‌جــهانــمــ‌ࢪا
وَقــتــیــ‌بــاهرنــگــاهَت
وجــودَمــ‌رامــیــلــرزانــیــٖ؛
ومــورفــیــنــِ
دوســتــَتــ‌داࢪَمــ‌هایــَتــ‌ را
تــزریــقــ‌مــیــڪــنــیــ درحــافــظــه‌یــ‌ِ؏ـٰاشــقــانــه‌هایــمــایم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 10 / 6

و ساعت 11:21 بعد از ظهر



گوشم فرودگاه صداهای بی صداست
باور نمی کنی اما من پچ پچِ غمینِ
تصاویرِ عشق را
محبوس و چارمیخ
به دیوار سال ها
پیوسته باز می شنوم
در درونِ شب
شب را
به شعرهایم می بافم
شعرهایم را به پنجره
پنجره را به نگاهم 
گرم نمی شوم جز
به
آغوش تو
باران می شوم
هر شب بر بام ِ آغوشت به شوق ِ صبح ِ
رنگین کمانِ بوسه های تو
راستش تو نه مثل ماه خوشگلی نه از شیر کاکائو خوشمزه تری نه تنت پر از شکوفه های یاسِ خوش عطره نه خنده هات شیرین تر از عسله تو یه چیزی هستی که من هیچ‌وقت توان توصیف کردن یا تشبیه کردن قشنگیاتو ندارم تو از همه اینا قشنگ تری
شهریور رو باید با تو قدم زد کوچه به کوچه خیابون به خیابون شهریور رو باید عاشق شد عاشق یه نفر مثل تو که بتونه دلگیری عصرهاشو تاب بیاره باید یکی از تو داشته باشم که دلگرمم کنه به پاییز که دلخوشم کنه به عطر خیابون‌های بارون‌خورده شهریور رو نباید آسون رد شدباید با خودِ تو از خونه زد بیرون اصلاً شهریور باید تو رو برداشت و برد جایی که هیچکس تو رو نبینه و هی نگات کرد باید خودمو آماده‌ی عاشقانه‌های پاییز کنم شهریور رو باید با تو عاشقی کرد

عاشقان هم همه خوابند در این موقع شب
بی گمان یک دل ویران شده از
عشق فقط بیدار است



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 10 / 6

و ساعت 1:3 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی خدا به آقای یراحی رحم کند چقدر نگرانشونم خدا به جوونی اش رحم کند به پدر و‌مادرش


نیمه ی خالی
این تخت
هر شب
خواب تو را می بیند
دیر فهمیدم
تمام اتفاق های عاشقانه ی جهان
فقط روی تخت خوابهای تک نفره
می افتند
دلتنگی من به
تو تمامی ندارد
هرشب دلم
از در و دیوار خیالت بالا می رود
اما دستش به تو
نمی رسد
فقط به من بگو شب بخیر شب که به خیر بگذرد
احتمال میدم که فردا هم زنده بمانم
اصلا همین قانون احتمالات است
که مرا به برگشتن تو
زنده نگه داشته است شب
تا جایی که خیالم به داشتنت قد بدهد
خیر است باقی‌اش فقط شب است فقط شب
مثلا همین امشب که ماه آمد نزدیک بیا بپریم بالا و از این سیاره دور شویم تو یک فلاسک چای بردار و چند تا شکلات و من هم چند شاخه رز آبی و چند کتاب و یک چراغ آنجا که رسیدیم تا آخر دنیا زیر نور ستاره ها رو به روی هم بنشینیم و با هم حرف بزنیم هر وقت هم حرف کم آوردیم یا چای بخوریم یا کتاب بخونیم یا همدیگر رو محکم بغل بگیریم
و من دیوانه وار می خواستمش اما عشق
آموخت که خواستن توانستن نیست



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 8 / 6

و ساعت 11:41 بعد از ظهر


احسان جونم چقدر آقای یراحی تو این سالها مردانه جنگید که حرفش رو ثابت کند چقدر ما مدیون اینها هستیم


دست و دلم
به هیچ کاری
جز دوست داشتنت نمی رود
من بی تو
یک واژه‌ی ساده بیش نیستم
اما کنارت همچون
یک کتاب عاشقانه آرام میشوم
ورق بزن مرا
که سطر به سطرم
پر از دوستت دارم است
دوستت دارم
مثلِ اولين غرور دلم برای داشتنت
همانقدر شیرین
همانقدر بی تاب
و همانقدر پر شور
من تو را تا به ابد
همانقدر دلبرانه و سرکش
و همانقدر بی پروا و دیوانه
دوست خواهم داشت
جاودانه شده ای در من
آنچنان که اگر خودِ من هم بخواهم
فراموشت کنم
جان نمیخواهد
روح نمی خواهد
دل نمی خواهد
و شهریور
عاشقی بود
مردد بین ماندن و رفتن
مسافری که
با یک چمدان می آید
و با یک چتر می رود
راستش را بخواهی
وقتی می‌گویم مراقب خودت باش
فقط دلیلش خوب بودن حال تو نیست
خیلی وقت است
که حال من بند شده به تو
مراقب خودت باش
تا همیشه خوب باشی
تا من از خوب بودن تو
حال دنیایم خوب شود
تو خوب باشی
روزگار بر وفق مرادم است
پس لطفا مراقب خودت باش



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 8 / 6

و ساعت 11:40 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی قربونت برم مواظب خودت باش وای چقدر ناراحتم آقای یراحی دستگیر شده خدا کمکش کند


دوای همه‌ی درد های منی
اما دواها نیاز به تکرار دارن
تکرار برای اثر کردن تکرار برای مداوا شدن بی نیاز شدن
بعضی داروها هر هفته لازمن
بعضی ها هرروز هر 8 ساعت یا هر وعده
اما تو هرثانیه برای من لازمی از اون دسته قرص و دواها که تا آخر عمر با آدمن
روزی هم که مصرفشون رو قطع یا نامنظم کنی
قبرت رو با دست های خودت کندی دوای دردهای منی
و من بیماری ام که
قرار نیست هیچوقت مداوا بشه
واسه تپیدنِ این قلب همیشه بهونه ای تو تنها خواسته من از خدایی
زمین هر جوری که بگذره مقصد من تویی
بودنت از نفسی که تو سینمه واجب تره با خیالت هستم بیخیالترین و عاشق ترین آدم دنیا میشم
بدون که تا ابد عشقت تو دلمه و جای تو چپ سینمه عاشقانه تا بی نهایت
تو قشنگ ترین راز منی
تو بی صداترین اتصالی هستی که من توی قلبم احساسش کردم
اونقدر بزرگ بود که نمیتونم جز خودت با کسی درموردش حرف بزنم
اولین باری که نگاهت رو دیدم رو خوب یادمه اون لحظه اگه خبر میرسید قراره آسمون سقوط کنه من چیزی نمیشنیدم
چون تنها چیزی که توی ذهنم دنبالش میگشتم یه نقطه ی اشتراک برای ربط پیدا کردن به تو بود
البته هنوزم دارم میگردم
شب ها
عجیب با خیال تو
هم آغوش می شوم
آنقدر که
خیالت تمامی ندارد
شب با تمام پیچیدگی‌اش
چه ســاده آرامش می بخشد
ڪاش ما هم مثل شب باشیم
پیچیده ولی آرام بخش
.‌‌با خیالت روزها را
بي‌صدا سر مي‌ڪنم
بي‌تو دارم بي‌ ڪسی را
تازه باور مي‌ڪنم
یاد چشمانت مرا
از هر نڪَاهي رانده‌ است
ڪاش درتقدیر دوری و دلتنڪَي نبود



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 6 / 6

و ساعت 11:9 بعد از ظهر


حضرتِ‌معشوق
چه‌دلبرانه مخدرمیشوی جهانم‌ را
وَقتی‌باهرنگاهَت
وجودَم‌رامیلرزانیٖ‌و من مورفینِ دوستت دارم هایم را
تزریق‌میکنم درحافظه‌ی‌ِ؏ـٰاشقانه‌هایم
حضرت دلبر جان
شب که می شود
شوق خواستنت
پای درون قلبم می گذارد
دوست داشتنت
مرا گرم در آغوش می فشارد
و دلتنگی
دست از سر دقایقم بر می دارد
شب که می شود
دلم تو را یک جور دیگر
دوست می دارد
  دردم توئی
دردِ چشمانم با نگاهِ تو
دردِ استخوانم با خیال تو
دردِ دلم با خیال دوستت دارم های تو
تمام می‌شوند
جانم نسخه ام را بپیچ که بیمارم
 میخواهم بدانی که تمام نشده ای از ذهنم نرفته‌ای و هنوز در قلبم
ادامه داری تو حتی همین حالا
که نیستی هم از صبح تا شب در
کارهای روزمره‌یِ من
خلاصه شده ای و رویایِ
اینجا بودنت به خوابِ همیشگیِ
بیداری هایم تبدیل شده است میخواهم بدانی که همه‌یِ این ها
به زبانِ ساده یعنی دوستت دارم و گمان میکنم این ساده ترین
تعبیرِ دوست داشتن است



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 6 / 6

و ساعت 11:7 بعد از ظهر


حضرتِ‌معشوق
چه‌دلبرانه مخدرمیشوی جهانم‌ را
وَقتی‌باهرنگاهَت
وجودَم‌رامیلرزانیٖ‌و من مورفینِ دوستت دارم هایم را
تزریق‌میکنم درحافظه‌ی‌ِ؏ـٰاشقانه‌هایم
حضرت دلبر جان
شب که می شود
شوق خواستنت
پای درون قلبم می گذارد
دوست داشتنت
مرا گرم در آغوش می فشارد
و دلتنگی
دست از سر دقایقم بر می دارد
شب که می شود
دلم تو را یک جور دیگر
دوست می دارد
  دردم توئی
دردِ چشمانم با نگاهِ تو
دردِ استخوانم با خیال تو
دردِ دلم با خیال دوستت دارم های تو
تمام می‌شوند
جانم نسخه ام را بپیچ که بیمارم
 میخواهم بدانی که تمام نشده ای از ذهنم نرفته‌ای و هنوز در قلبم
ادامه داری تو حتی همین حالا
که نیستی هم از صبح تا شب در
کارهای روزمره‌یِ من
خلاصه شده ای و رویایِ
اینجا بودنت به خوابِ همیشگیِ
بیداری هایم تبدیل شده است میخواهم بدانی که همه‌یِ این ها
به زبانِ ساده یعنی دوستت دارم و گمان میکنم این ساده ترین
تعبیرِ دوست داشتن است



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 6 / 6

و ساعت 11:7 بعد از ظهر


سلام خوبی احسان جونم وای چه بارون قشنگی الان اومد چقدر یادت بودم عزیز دلمی

☔️????????????
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ????⛈
خودم جانم من به تو یک زندگی پر از عشق و لذت و زیبایی بدهکارم و دارم نهایت تلاشم را می کنم تا تو را به همان چیزهایی که همیشه دوست داشتی نزدیک تر کنم دارم تلاش می کنم فردای تو از امروزت بهتر باشد و بعد از این دلایل بیشتری برای لبخند داشته
باشی
  حتی با تصور بغل کردنت حالم خوب میشه
لازم بگم که
هیچکس جاتو نمیگیره تو قلبم
دوستِت دارَم چِه دوستَم داشته باشی چه نداشته باشی
سکوت عاشقانه تویی
صدای هر ترانه تویی
که بهترین بهانه تویی
 برای حال خوبم
دوستت دارم مثل شایع که می گه : تو جات تو همین بغله بگو خب یا مثل هیچکس که می گه : تورو دست نمی زنم تورو نفس می کشم واست حبس توی قفس می کشم یا مثل تتلو که می گه : شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه ی منظورم یا مثل شاهین که می گه : با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم من به ارامش وحشی چشات مدیونم یا مثل سورنا که می گه : من عاشق چشماتم ماتم ماتم ماتم یا مثل کوروش که می گه : به خودم قول دادم از تو جایی نگم بعد تو با کسی هم اتاقی نشم
یا مثل یاس که می گه : تو تنها دلیل اشتیم با دنیایی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 6

و ساعت 11:39 بعد از ظهر



تو را
عاشقانه‌تر دوست خواهم داشت
چه بمیرم چه بمانم قلب تو
آشیانه‌ی من است و قلب من
باغ و بهار
و عشق معجزه نگاه توست
بدونِ هوس بدونِ چشم‌ داشت.
وقتی خیالت سخت در آغوشم میکشد
و استشمامِ عطرِ نفس‌هایت جانی تازه میبخشد به روحی که عشق را نمیشناخت
تو واقعی ترین احساسِ من هستی مگر در زندگی چندبار پیش می آید
که آدم برای دیدنِ کسی که دیوانه وار
دوستش دارد دست و پایش بلرزد مگر چند بار در زندگی چراغ هایِ
خانه دلت به دست های پُر مهرِ
کسی روشن خواهد شد
مگر عشق چیست‌ جز خواستنِ تمام و کمال کسی
من با عشقِ تو تمام این ها را
از سر گذرانده ام باور کن که
تو واقعی ترین احساسِ من هستی
شهریور بی تو
شهری پر از درد است
گلها همه رنگ باخته‌اند
و پاییز‌ از همین حالا پشت دراست
وقتی که نباشی تا
عطر تنت را نفس بِکشم
می‌دانم ناشکری‌ست اما
بی‌تو از زندگی دست می‌کشم
ببوس مرا گویی حکمِ آزادیِ بی گناهی را از بند امضا میکنی همان قدر محکم
همان قدر با لذت
من یافتمت تا از دستت دهم
و عاشقت شدم تا دلتنگت شوم و این
‍ ‍ ‌ شهریور هم رسید دختر زیبای تابستان
دوگیسوی زیبایت را
به لمس دستان باد بسپار ایوان دلت را ازنسترن یاس واقاقی لبریز کن دست برادران گرمازده ات تیر ومرداد را بگیر عبور پاییز را گلباران واژه کن قرار است مهر نوزاد پاییز
مهرگان بدنیا بیاید آغوشت را مادرانه باز کن اگر شد کمی چای بهار نارنج برایمان دم کن اینجا زمین بی اندازه از عشق سرد شده است



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 6

و ساعت 11:12 بعد از ظهر


سلام احسان جونم قند عسلم فدای استوری گذاشتنت بشم اره منم با چیزهای ساده خیلی ساده خوشحال ترینم

بهانه‌یِ قلبم
فکر نداشتنت
قامت دلم را خم کرد
وسعت شانه‌هایم را تکان داد
شهرِ دلم را لرزاند
نیستی ولی من همچنان هم
از تو گفتن را دوست دارم
با تو بودن را دوست دارم
فقط برای اینکه سایه‌ی بودنت را
بہ روی تنهاییِ دلم پهن کنی
و هر شب زیر باران نگاهم
با یاد تو در دفتر عاشقانه هایم
قدم مى زنم
عزیزم فقط تو
شعرهایم را بخوان و نوازشم کن
من سال ها چشم انتظار
چتر نگاهت مى مانم
چه خوش گفت سعدی
گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ
به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 2 / 6

و ساعت 1:20 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم صبحت به عشق دوستت دارم بهترینم


چقد دلم برات تنگ شده انگار وقتایی ک آدم دلش تنگ میشه
هر یه روز ی سال میگذره نه شبا صبح میشن نه روزا شب میشن هرچقدر میخوابم هرچقدر حواسِ
خودمو پرت میکنم خودمو سرگرم میکنم
نه روزا میگذرن نه چیزی عوض میشه الان وقتی ناراحتم و رو مود خوبی نیستم
هیچ چیزی ابدی نیست درسته آره ولی من به اندازه ؤکافی از
ببین، تورو نمیدونم ولی من دلم خیلی برات تنگ شده و هر لحظه توی فکرتم و اونقدر شدتش زیاد شده که هر چیزی و بهت ربط میدم و وقتی بیرونم همش حس می‌کنم الان می‌‌ بینمت نوتیف که برام میاد یا وقتی یکی زنگ میزنه میپرم رو گوشی فکر می‌کنم شاید تو باشی و شبم وقتی دو مین رویاهام با تو رهام می‌کنن می‌خوام بخوابم تا صبح هزار جور خواب راجب تو می‌ بینم میام یکم بنویسم بازم تهش می‌ بینم به تو مربوط شده من باید ببینمت وگرنه روانی می‌شم وقتی خیالِ بودنت را
با کمی دیوانگی
هَم میزنم
خوشبختی از تمامِ جانم سرریز میشود
دلم میخواد کوچیک شم و بیام لا به لای مژه های قشنگت زندگی کنم
دلم میخواد اکسیژن شم و
برم تو رگات تو خونت زندگی کنم
دلم میخواد تبدیل به رگ شم و لا به لای
دهلیز های بوسیدنیِ قلبت زندگی کنم
تو همانی که دلم میخواهد شصت سالگی‌هایم
را در کنارش بگذرانم هفتاد سالگی را تو دقیقا همان یک نفر هستی که
دلم میخواهد پا به پایش پیر شوم تو همان یاری هستی که شهریار میگوید بدونِ وجودش شهر ارزش دیدن را هم ندارد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 1 / 6

و ساعت 7:43 قبل از ظهر


سلام احسان جونی خوبی عزیر دلم الهی من فدای قلب مهربونت بشم ای جانم


تابحال از عسل ِ چشم کسی مَست شدی
تا بحال عاشق ِ دیـوانـه ی سرمست شدی
من همان عاشق دیوانه ی سرمست ِ توأم
تـو بـه اندازه ی من پای کسی هـرز شدی
وقتی از خلسه ی آغوش تـو بر می گردم
تـو هم آشفته ی آن بوسه ی بی مرز شدی
من که از دوری تـو تـار ِ دلم می لـرزد
تو هم اندازه ی من این همه دلتنگ شدی
هوس ِ خواستنت مثل ِعسل شیرین است
تو بگو عاشق این قلب ِ پُر از درد شدی
????یه وقتايی هم هست
آدم دلش می‌خواد فرار کنه
نه از بقیه از خودش و هرچی
که مربوط به خودشه میدونی نمیشه واسه همینم هست که
بعضیا دیوونه میشن
اینجوری دیگه میتونن
خودشون نباشن
هیچکسم به خنده ها و
گریه های بی دلیلشون
گیر نمیده دیگه دیوونگی یه وقتا خیلی قشنگه
مثل نارنجی موقع پايیز
مثل بارون وسط بیابون
مثل بخار چایی توی برف
مثل خنده لابلای گریه
میدونی یه وقتایی دیوونگی خیلی خوبه
خیلی می‌چسبه اصلا یه وقتا عقل و منطق
جواب نمیده دیگه
اون موقعه دیوونگی
قشنگ ترین راه فرار دنیاست



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 29 / 5

و ساعت 10:51 بعد از ظهر



تو را دوست دارم
بخاطر بی خبر و بی صدا آمدنت
بخاطر چشمان جذاب و دیوانه کننده ات
بخاطر صبرت با هر اتفاق
بخاطر بوی مست کننده عشق
بخاطر نگاه گرم و آرامت
بخاطر خنده های زیبا و نازت
بخاطر صدای زیبا و گوش نوازت
بخاطر قلب صاف و صادقت
من تو را بخاطر خودت دوست دارم
تو اگه میوه بودی میشدی توت فرنگی
تو اگه حیوون بودی میشدی پیشی
تو اگه خوراکی بودی میشدی شیرکاکائو
تو اگه خواننده بودی میشدی گروه وانتونز
تو اگه غذا بودی میشدی پیتزا
تو اگه فصل بودی میشدی بهار
تو اگه کشور بودی میشدی هلند
تو اگه شیرینی بودی میشدی کیک شکلاتی
تو اگه گل بودی میشدی رز
تو اگه بو بودی میشدی عطر گل شب‌بو
تو اگه آهنگ بودی میشدی بی کلام
تو اگه توصیف زیبایی بودی میشدی ماه
تو اگه نیاز بودی میشدی بغل
تو اگه صدا بودی میشدی لالایی کودکانه
تو اگه حس بودی میشدی حس اولین بوسِ



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 29 / 5

و ساعت 1:31 قبل از ظهر



ببين دلبرِ من
چشمات همون
ستاره  پر رنگه ى بچگيم
تو آسمون بودی كه خدا روى زمين بهم داد
خیال بغلت همون????
يه تيكه ى كوچيك از بهشت هست
كه خدا تو خیال من قرار داد
نگاهت همون
ارامشه بعد از همه ى طوفان هاى زندگيم بود
که خدا بهم داد
كلى بگم جانِ دلم
خدا يه نسخه از خودشو تو خیال من قرار داد
می شود فقط کمی
مواظب احساس من باشی
تا از بيم دلتنگی پر پر نشود
می شود يکبار هم که شده
فقط يکبار
يک فنجان داغ مهربانی مهمانم کنی
تا با قند تو دلم شيرين شود
من چه میدانستم خیال بودنت این همه حال خوش دارد
نمیدانستم وقتی فروغ میگوید مرا بپیچ در حریر بوسه ات
چه لذتی میان پیچیده شد در حریر خیال بوسه هایت هست
آخر از کجا باید میفهمیدم وقتی آیدا با عنوان خدای کوچک من
خوانده میشود چه حضی میبرد
چطور باید درک میکردم در خیال آغوش تو بودن عین رهاییست
چه میدانستم یک نفر میتواند بشود
شهرت کشورت خانواده ات
من شبیه خیال بودن با تو را قبل تو زندگی نکردم
اگر این روزهایم زندگیست
پس روزهای قبل نبودنت به زندگی ام را
چه بنامم تو خدای کوچیکه منی
یکیو پیدا کنید که
یه رگ هایی از دیوونگی داشته باشه زندگی با آدم عاقل خیلی کسل کننده میشه
‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 27 / 5

و ساعت 9:16 قبل از ظهر



دوست دارم هایی که گفتم را هنوز با خودم دارم
از هیچکدامشان دست نکشیده ام بعضی از آنها را درون قلبم کاشته ام
آنهایی که گل داده است را
گذاشته ام پشت پنجره چشمانم هر کسی که رد می شود شاخه گلی
از دوست داشتنم را به آنها میدهم خدا را چه دیدی شاید کسی یکی
از همین شاخه گل ها را به تو رساند
????به قدری دوستت دارم که قدرش را نمی دانم
????به تن چون روح می مانی بمانی زنده می مانم
????خیال است آنکه بی یادت زمانی بگذرد بر من
????محال است آنکه از رویت زمانی رو بگردانم
????دل از دستم رها می شد اگر پایش نمی بستم
????ز شرمت دل نهان کردم که عیبم را بپوشانم
????بجز نام تو هر نامی بجز راه تو هر راهی
????اگر گفتم غلط گفتم اگر رفتم پشیمانم
????گهی یادت به سر دارم گهی نامت به لب دارم
????دمی خاموش خاموشم دمی دیگر خروشانم
شبیهِ ساحل آغوش باز کن تا خیالِ دریا بودن کنم خدایم باش تا با شعر عبادت ‌شوی مجنون بخوان مرا
تا قاب بگیرم صدایت را
و عشقی را که برای آن گریسته ام
را فراموش نمی‌کنم
شبها به بهانه ی کدام اتفاق
به خوابم می آیی که پشت پلکهایم
سرخ ِ قدم های تو می شود
به وقت بیداری
نگاهت را نوشته‌ام
صدایت را بوسیده‌ ام
و لبخندت را سنجاق کرده‌ام به دلم
حالا تووووو هرچه می‌خواهی نباش
من با علاقه‌ات زنده‌ام
و با خیالت خوش



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 5

و ساعت 11:26 بعد از ظهر


سلام احسان نون خامه ام ???? دوستت دارم بهترینم قربون روی ماهت بشم که دلتنگتم

نامہ اے براے تــــــو
تو نون خامہ اے طلایے منے میشہ چایے بہ دست نشست جلوت و با هر نگاہ حل ڪرد و خوردت
آخہ چطور یہ آدم میتونہ با تڪ تڪ خصوصیاتش اینقدہ بہ دل بشینه از همون اولین بارے ڪہ نگاهت کردم فهمیدم تورو سادہ نمیشہ دوستت داشت نمیشہ گذشت یہ رهگذر بمونے و اتفاقے بیاے و اتفاقے تر از اون برے تورو باید براے عشق هاے افسانہ اے و حس هاے چند میلیون سالہ نگهت داشت در خیالم بمونی ڪہ خیال بودنت قشنگ ترین روزنہ ے روزهامه
خیلیم دوست دارم
اونقدری که برام مهم نیست قراره چه مشکلاتی بیاد سراغم
اونقدر که میتونم آیندم و هدفامو با تو ببینم
برام مهم نیست چقدر بخوریم زمین
تو منو داری و من تو رو
همین کافیه تا من به دوست داشتنت ادامه بدم
میخوانمت♡
اي تسلیِ تمام تنهایی ها
می‌نویسمت اي تمنای تمام بی قراری ها
در سرابِ برهوت سینه‌ام
موج خواهی زد
محو خواهم شد
تو خیس تر ز باران
و من تشنه تر ز کویر



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 5

و ساعت 9:54 قبل از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5295
بازدید دیروز : 7740
بازدید هفته : 5295
بازدید ماه : 111707
بازدید کل : 893877
تعداد مطالب : 24310
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ستاره امید

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................